حدیث عزت و اقتدار مردان آسمانی؛شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی

حدیث عزت و اقتدار مردان آسمانی؛شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی

در طول سال دفاع مقدس ، نیروی هوایی فرماندهان زیادی را دید ، اما برخی از آنها طبق شرع وظایف و تعهدات خود را انجام دادند ، بر اساس صداقت ، و حتی شهادت خود را فدا کردند. بنابراین آنها جان خود را فدا کردند.

به گزارش مجله خانواده ، سرهنگ کاظم اکبری مقدم ، محقق سازمان حفظ آثار و نشر ارزش دفاع مقدس ارتش ، در یادداشتی شخصیت سرلشکر مصطفی اردستانی را بررسی کرد.

در این یادداشت می خوانیم:

وی در یازدهم دسامبر سال 1328 در روستای کاظم آباد در بارامین به دنیا آمد. وی دوران تحصیلات كودكی ، ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند تا زمان دریافت دیپلم. در سال 1969 به خدمت مقدس ارتش اعزام شد و دوران خدمت خود را به نام ارتش دانش در یکی از روستاهای اسفراین گذراند.

پس از اتمام خدمات نظامی در سال 1350 ، به استخدام نیروی هوایی درآمد و تحصیل خلبانان را انتخاب کرد و در مدرسه خلبانی ثبت نام کرد. آموزش نظامی ، انگلیسی و آکادمی پرواز به سرعت به پایان رسید و در مرحله پرواز ، آنها اولین پرواز 30 ساعته خود را با هواپیمای Popplane انجام دادند. در 4 مارس 1972 ، وی برای یک دوره پرواز تکمیلی به ایالات متحده اعزام شد. پرواز با هواپیماهای T-41 ، T-37 و T-38 به مدت 320 ساعت به پایان رسید ، نشان خلبان را دریافت کرد و قبل از بازگشت به ایران در 4 نوامبر 1974 ، به معاون دوم ارتقا یافت. اف 5 برای مصطفی اردستانی گزینه ای بود تا توانایی های خود را آزمایش کند. آموزش در آکادمی پرواز هواپیماهای F-5 در تاریخ 30 دسامبر 1974 در مرکز آموزش پرواز در اولین پایگاه شکاری Melabad آغاز شد و پس از آموزش در ژوئیه 1975 ، به پایگاه ششم شکاری بوشار منتقل شد. پرواز واقعی آغاز خواهد شد.

پروازهای رزمی تاکتیکی همچنان سطح مهارت خود را در پایگاه ششم شکار ادامه داد و در 12 ژوئن 1977 ، وی با انجام ماموریت های پرواز و همچنین در فرماندهی پایگاه به پایگاه دوم شکاری در تبریس منتقل شد. من مسئول بودم در سال 1977 ، اردستانی به درجه معاون اول افسر و به درجه یک رهبر که می تواند از سطح حرفه ای فرماندهی و فرماندهی واحدهای پرواز را داشته باشد ، ارتقا یافت.

قیام مردم تبریس ، که در 20 فوریه 1977 ، در چهلمین روز قیام مردم کام اتفاق افتاد ، توجه مصطفی را که دارای پیشینه مذهبی بسیار غنی است ، به خود جلب کرد و از آن زمان توجه وی یک مسئله سیاسی بود. من بیشتر تمرکز کرده ام او هماهنگ تر با جنبش های انقلابی مردم بود تا اینکه در آخرین روز رژیم ستمشاهی علنی اعلام شد.

دوران پیروزی انقلاب اسلامی

در سال 1978 ، چند هفته قبل از پیروزی انقلاب ، آنها و بسیاری دیگر از خلبانان پایگاه تبریز به پایگاه هوایی مشهد اعزام شدند. وی در آن زمان بی قرار بود و از دید یک کارمند پایگاه با لباس شخصی به سمت تظاهرکنندگان حرکت کرد. بدون شک می توان او را به عنوان اولین خلبانان حزبورایی و انقلابی که نقش مهمی در دستیابی به آگاهی پرسنل انقلابی و نیروی هوایی دارد ، قلمداد کرد.

صبح اردیبهشت 13 فوریه 1979 ، در شهر مشهد ، اردستانی به همراه تعدادی از خلبانان در پایگاه نیروی هوایی مشهد ، در مسیر حرم امامرضا (ع) به صفوف لباس نظامی و انقلابیون عمومی پیوست. ادامه دادم وقتی افراد انقلابی خلبانان را پیدا می کنند ، هیجان زده می شوند و آنها را روی دوش خود قرار می دهند. بنابراین شهید الدستانی و سایر خلبانانی که به مردم پیوسته اند ، آنها را تا شانه امام رضا (ع) همراهی می کنند. اردستانی هنگام سوار شدن بر شانه های مردم ، موجی انقلابی سوار شد و فریاد زد: “الله اکبر حمینی رهبر است.”

وقتی خلبان به سالن آینه رسید ، “مرحوم حجت الاسلام واعظ طبسی” (قدیس آستان قدس رضوی) در آنجا ایستاد. شهید الدستانی و همه خلبانان حاضر به وی اطمینان دادند که هیچ هواپیمایی برای سرکوب مردم از پایگاه پرواز نخواهد کرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ، مصطفی اردستانی از معدود کسانی بود که یک گروه مذهبی را در این پایگاه تشکیل داد و در این زمینه آنها نشریه ای به نام “Muklesin” منتشر کردند.

توطئه حزب خلق مسلمان اولین جنبش تخریبی بود که در تابوریز روی داد و اولین هدف آنها اشغال پایگاه نیروی هوایی برای اشغال آن و شروع یک حرکت نظامی علیه انقلاب از آنجا بود. بود. آلدستانی در دفع خطر از پایگاه بسیار فعال بود و یکی از عوامل موثر برای کمک به فرماندهی پایگاه محسوب می شد.

عصر دفاع مقدس

در اواخر سپتامبر 1980 ، اولین دستاوردهای زندگی شهید الدستانی با هم پدیدار شد. به همین منظور ، همسرش را برای تعطیلات به شهر پیشبا در بالامین برد تا از کمک های خانوادگی بهره مند شود. وی به محض اطلاع از حمله دشمن بورستیست به ایران در شب 22 سپتامبر 1980 ، از طریق رسانه ها خانواده خود را ترک کرد و صبح روز اول اکتبر ، دومین روز جنگ ، راهی تبریز شد. در اولین پرواز خارج از کشور شرکت کرد.

با توجه به شکوه و عظمت پرواز مستمر اردستانی و فرماندهی دقیق پرواز عملیاتی ، وی در سال 1981 به فرماندهی پایگاه 5 شکاری امیدیر منصوب شد و 18 ماه از سالها را به او داد و به معاون دوم سرهنگ ارتقا یافت. در سال 1363 ، پس از حدود 3 سال فرماندهی در پایگاه 5 شكار ، به مقر نهاجا منتقل شد و در همان سال ، به تبوریز منتقل شد تا در صورت لزوم مسئولیت شغل دوم پایگاه دوم شكار را بر عهده گیرد.

وی در سال 1987 به سمت معاون عملیات نهاجا منصوب شد و در همان سال به عنوان معاون عملیات نهاجا منصوب شد و این مسئولیت مهم را با حسن نیت و اخلاص انجام داد تا اینکه در ورزشهای رزمی در تاریخ 6 دسامبر 1994 این کار را انجام داد.

شناخت ایمان ، صداقت ، دین ، ​​دوستان ارل آل بیت و امام ، عشق به امام و انقلاب اسلامی ، حرص و آز در مقابله با حملات دشمن ، شهامت و ترس برای پذیرش سخت ترین مأموریت های رزمی و عملیاتی نبودن از ویژگی های بارز این خلبان شجاع جمهوری اسلامی ایران است. بود.

آلدستانی از سال 1981 ، اولین سال جنگ ، فرماندهی می کرد و به دلیل مسئولیت فرماندهی قادر به انجام پروازهای عملیاتی نبود ، اما شخصاً مسئول پروازهای عملیاتی ویژه و دشمنانی بود که در پرواز فوق سریع شناسایی شده بودند. موقعیت را هدف قرار داد. .. در عملیات هوانوردی ، حمله به هواپیمای H-3 توسط هواپیمای F-5 ، که به عنوان پشتیبانی شلیک و آزار و اذیت عمل می کرد ، م effectiveثر و برجسته بود.

آلدستانی 74 پرواز عملیاتی خارج از کشور ، 179 پرواز گشت هوایی و 150 عملیات پشتیبانی جنگی نیروی زمینی انجام داد. در این دوره ، علاوه بر تعدادی تشویق ، در مجموع 39 ماه از ماه های ارشد و دو مورد کسب نشان فتا در پرونده خدمات وی ثبت شده است. وارد شد

پرواز به خدا

گروهی از فرماندهان و مقامات عالی رتبه نیروی هوایی. سرتیپ منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش ، سرتیپ سادری آریلزا یاسینی معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی و سرتیپ مصطفی اردستانی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش در دسامبر 1994 از پایگاه نیروی هوایی اصفهان بازدید کردند. پرواز در 6 مارس به تهران. متأسفانه به دلیل نقص فنی ، هواپیما در حوالی پایگاه نیروی هوایی اصفهان سقوط کرد و همه هواپیماها از جمله سرتیپ منصور ستاری ، سرتیپ سیدواری رضا یاسینی ، سرتیپ مصطفی اردستانی و 9 هواپیمای دیگر. خدمه شهید شدند. پیکر پاک شهید دریادار شهید مصطفی اردستانی همراه با حضور باشکوه مردم بی نظیر به پاس قدردانی از تهران سیا ، در منطقه 29 بهزافرا تهران به خاک سپرده شد.

شهدا به تعبیر رهبری

مقام معظم رهبری و فرمانده معظم امام حسین (مدظله العالی) به احترام شهید الدستانی گفتند:

“شهید اردستانی یکی از پاکترین ، صادق ترین و باوفا ترین افراد در تمام زندگی بود. او یک عنصر زنده از خدا و شهادت بود.” من و کشور عزیزمان. برای من گرم بود. “

شهید الدستانی در خاطرات دفاع مقدس گفت: “در عملیات والفاسیل 8 ، در اواخر سال 1985 ، من به نمایندگی از شهید بابایی مسئولیت اسکادران را بر عهده داشتم. این سومین یا چهارمین روز آزادی فاو بود. عراقی ها پیاده نظام ما هستند. من آماده مقاومت و حمله به مقابل او بودم ، در همان زمان به نزد برادر رحیم صفابی رفتم که در آن زمان فرمانده نیروی زمینی سپاه بود ، وی در جواب گفت. ما گفتیم که می خواهیم هر کاری را که شما می خواهید انجام دهیم. آن روز ، پس از تعیین هدف ، با گروه پرواز کردیم. من آخرین مهماندار هواپیما بودم که پرواز کردم. اوضاع آشفته بود. شما از هر طرف شلیک شده است. هر هواپیمای باقیمانده آسیب دیده و برگشته است. در این خبر ، شیطان من را وسوسه کرد که برگردم ، اما ایمان به خدا مرا تقویت کرد. بود.

به هر حال اروند را خیلی سریع رد کردم. ناگهان در عمق 10 کیلومتری عراق ، موشکی به هواپیمای من اصابت کرد. مخزن مرکزی هواپیما برداشته شد و به نوک بال هواپیما متصل شد. فکر نمی کنم تاکنون چنین حادثه ای اتفاق افتاده باشد. با دیدن این وضعیت شروع به خواندن شعر “واجارنا …” کردم و از اهل بیت (ع) کمک خواستم و بمب را انداختم. من فکر می کردم که آیا می خواهم بپرم بیرون ، هواپیما از کنترل من خارج شد. وقتی ناگهان احساس کردم هواپیما تحت کنترل من است ، با همان ایده سرگردان بودم. پرنده من 180 درجه چرخید و من متوجه شدم که با سرعت کم و ارتفاع کم به سمت پایه حرکت می کند. این برای من عجیب بود! نمی توانستم بفهمم که هواپیما چطور بلافاصله برگشت و برگشت. به هر حال ، با خیال راحت روی دوچرخه ام روی باند نشستم. وقتی پیاده شدم و زیر هواپیما را نگاه کردم ، تقریباً 0.5 متر زیر هواپیما سوراخ بود و موتور سمت چپ کاملاً خراب شد. من این بازگشت امن را تفسیر نکردم ، مگر با کمک نامرئی. “این حادثه تأثیر زیادی بر روح من گذاشت.”

یک دست سرد را ببوس

برادر همسر شهید الدستانی دموکراسی و استکبارستیزی و عدم غرور شهید را چنین توصیف می کند:

“در روستای ما ، اقوام ازدواج كردند و طبق معمول مهمانی كوچكی برگزار كردند. تمام خانواده از جمله شهید الدستانی به عروسی او دعوت شدند. حاج مصطفی برنامه شلوغی در زمان جنگ است. به دلیل مسئولیت خودم نتوانستم در عروسی شرکت کنم مدتی بعد از این ماجرا یک روز حاجی مصطفی به برامین آمد و به طور اتفاقی با او ملاقات کرد او بلافاصله به حاجی گفت: چرا من آیا آنها شما را به عروسی دعوت کردند ، شما نیامدید؟ آیا شما نمی خواستید به خانه بیایید زیرا شما یک کشاورز بودید! شهید الدستانی متوجه شد که او رنجیده است ، او سعی کرد از او دلجویی کند و رو به او کرد و گفت: دستت را نشان بده! خانواده کمی دست او را پایین انداختند و کمی تعجب کردند در همین حال شهید الدستانی دست او را گرفت و گفت. آنها را بوسید سپس فرمود: این دستهای چشم بسته توسط پیامبر (ص) بوسیده می شود ، این من هستم که به خانه شما نمی آیم زیرا شما کشاورز هستید من کشاورز نیستم ، شما در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟! وقتی این حرکت فرمانده را دید ، از گفته خود پشیمان شد و مدام می گفت: ببخشید! حاجی مصطفی ، فکر کردم اشتباه می کنم. ”

فروتنی در حالی که یک قهرمان است

اردستانی در سال 1975 به عنوان یکی از خلبانان نیروی هوایی برای انجام یک سری مسابقات تیراندازی عازم پاکستان شد. برخی از خلبانان پاکستانی در طول جنگ هند و پاکستان چندین هواپیمای هندی را سرنگون کردند و در آن زمان قهرمان نیروی هوایی پاکستان محسوب می شدند. بنابراین ، او با مقداری غرور راه می رفت ، و هنگامی که از کنار دیگران می گذشت ، به اصطلاح جهان و انسان افتخار می کرد.

بالاخره روز مسابقات فرا رسید. تمام هواپیماهایی که به مسابقه آمده اند در حال پرواز هستند. مصطفی علی رغم جوانی مهارت بالایی در پرواز دارد و تصمیم گرفت یک نبرد هوایی آزمایشی را با یک سرگرد پاکستانی در هوا انجام دهد. اندکی پس از آغاز نبرد هوایی ، مصطفی حاضران را غافلگیر کرد و فرمانده پاکستانی را با چند مانور ماهرانه شلیک کرد (هواپیما را به پشت هواپیمای دیگر یا در محدوده ای از زمین نشان داد. به معنای هدف قرار دادن هواپیمای حریف است).

در پایان پرواز ، خلبان نزد مصطفی ، سپس معاون دوم وی آمد و گفت: “تو یک قهرمان هستی ، نه من.”

گزیده ای از وصیت نامه شهید الدستانی

“خدایا ، من از ته روح و با تمام وجود بر حس وحدت تو و رسالت حضرت محمد (ص) و امامت علی (ع) و فرزندان پاک او شهادت می دهم. ساختن من یکی از دوستان علی (ع) و فرزندان علی (ع) زیرا دنیا نمایانگر آنهاست. علی بن حسین زین الع توسط حقوق عبیدین (ع) نسبت به من لذت عبادت ، لذت دانش توسط حقوق باقرالعلوم (ع) ، لذت صداقت با حقوق امام صادق (ع) ، لذت صداقت با حقوق امام کاظم (ع) و محمدبن وجود دارد. به حق علی (ع) ، شادی وجود و ایثار و سخاوت ، به حق علی بن محمد (ع) ، شادی تعلیم ، به حق امام حسن عسکری (ع) ، با سربازان اسلامی لذت مبارز شدن ، و لذت فرماندهی ارتش اسلامی با حقوق امام مهدی (ع) مواظب باشید.

… مدیون انقلاب و اسلام هستم ، اما به لطف خدا همه را دوست داشتم. اگر نمی توانستم با آنها (خانواده) وقت بگذارم ، به دلیل نیاز ملت های مسلمان و مسلمان بود. امیدوارم مرا ببخشید و برایم دعا کنید. خدا گناهان من را ببخشد. “بعد از من گریه نکن و اگر قلب آنها بسوزد ، آنها برای محمد و آل محمد (ص) می سوزند.”

“سلام ، من برای همه Arudesutani نیاز به دعا دارم”

روحش شاد ، یادش گرامی باد و راهش پر بار.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا