وی گفت: “آنها تنها سه نفری هستند که می میرند. یکی برای ظلم و ستم وی ، یکی برای کاردستی و دیگری برای عدالت است. اما نه ، قرن ها بعد ، واقعاً برای ما چه اتفاقی افتاد می دانم ، “در حقیقت ، ظالم و بازمانده زنده مانده بود و فقط او از هم پاشیده شد.”
به گزارش مجله خانواده ، سیدمحمد طباطبایی حسینی ، روزنامه نگار و نویسنده ، یادداشتی درباره ضرب و شتم درام پارلمان بهرام بیضایی نوشت.
“شما حتی لازم نیست که نام بهرام بیضایی را روی پیشانی نمایشنامه بخوانید. علاوه بر این ، قرار دادن کلمات و ترتیب آنها و آغازهای ناخوشایند مختلف نمایشنامه به وضوح نام نویسنده را نشان می دهد.
“عدالت مرده است ، ظلم باقی مانده است. آیا این شروع خوبی است؟”
چه کسی شروع خوبی است؟ برای چی؟ چه می گویید؟ پاسخ تمام این سؤالات را می توانید در متن نمایشنامه پیدا کنید. شروع خوبی برای صحبت در مورد ظلم و ستم مورچه ها در طول تاریخ و همچنین در یک نقطه عطف تاریخی خاص است. شروع خوبی برای توضیح نوعی جهل از چشم انداز انسان در مورد حقیقت مورچه ها (ع) امروز است. شروع خوبی برای داستانی متفاوت از علی (ع) در زندگی یک مرد مدرن است. با سؤالی که برایتان مهم است شروع کنید. این ویژگی بهرام بیضایی است. هنگام خواندن علی از او ، هیچ داستانی خطی تاریخی وجود ندارد که فقط وقایعی را که به عنوان راوی تأیید شده و مواردی که تأیید شده اند به مخاطب بگوید ، و به عنوان نویسنده متعهد وظیفه ای ندارد.
بیضایی در مورد ظلم علی (ع) در نمایش “مجلس شورای اسلامی زربات زردان” صحبت می کند ، اما این ژانر نیست که سروده نویس به این ترتیب می نویسد. روایت وقایع تاریخی در یک دوره خاص. از نظر وی ، روایت سرکوب علی (ع) در طول تاریخ و به ویژه در میان پیروانش بسیار مهمتر است. چون دشمن علی (ع) فقط او را سرکوب می کند ، انتظار چیزی جز سرکوب از او ندارد. دوستان غمگین تر هستند. بنابراین روایت بیضایی از شهادت علی (ع) اشک او را به چشم می آورد ، اما افکار به طور فزاینده ای در مخاطب برانگیخته می شود. اگر عزاداران به همراه نوشتن خود ، کبد پیروان امام علی (ع) را نادیده می گرفتند ، بارام بیضایی از “اعتصاب اعتصاب” ابتدا افکار خود را روشن می کرد ، پس اکنون اشک دانش. به چشم شخص بیاورید.
برای «مگییرس زربات» بیزی ، اصل مورچه (ع) یک اصل یا حاشیه نیست. شاید مهمترین اعتراض نویسنده در این نمایشنامه نسبت به این موضوع باشد. چرا وقتی همه علی (ع) نیست ، چرا او نیست؟ در داستان علی (ع) ، هر کس از خودش روایت می کند ، اما او توسط دیگران روایت می شود ، نه خود او ، و بیضایی به این “اجباری” اعتراض می کند. او می خواهد علی (ع) را به عنوان محور و در اصل نقطه طلایی نشان دهد. او همچنین اگر برخی قوانین مانع از انجام این کار شود ، وی به این روش اعتراض می کند.
“با برداشتن مورچه ها ، ابن مرجام قهرمان شد. شما چیزهای خوب را برداشته و بد را در مقابل خود قرار دادید.”
اعتراض او وقتی آشکار می شود که در تاجیر چنین آیین ها و مراسم عزاداری چنین موانعی را به تصویر می کشد. این مانعی است که از نویسنده می پرسد که آیا بازی او درباره علی (ع) است یا یک قاتل بزرگ. و این ممنوعیت وجود قهرمان باعث اعتراض غم انگیز برای نویسنده شد. این غم را می توان با پوزخند ابن موریام مشاهده کرد:
“من به شما می خندم. به نظر می رسد که شما شکست خورده اید. شما همه نیکان را از صحنه های آینده حذف کرده اید. من تنها کسی هستم که بدترین هستم. برای خوبی های شما صحنه ای نیست. من با چراغ روی سکوی خودم هستم! خوب هستم. “من میخندم اگر این حذف شما باشد! کسانی که شما را حذف کردند فقط کاری را که من انجام دادند انجام می دهند ! “
و این همان سرکشی است که بیضایی معتقد است که علی به عنوان () مجاز است.
موضوع دیگر در “پارلمان اعتصاب” مربوط به دیدگاه بیضایی درباره ضد ایرانی گرایی و نگاه مثبت نیک علی (ع) به عراقی ها است. در حقیقت ، وی علی (ع) را از دیدگاه هریتیت به عنوان یک امام ایرانی می داند که دلیل شهادت وی است.
وی گفت: “منظورت از چشمان پاک او با زنان ایرانی است که او را با زنجیر به زنجیر کشیده است؟ هست؟ “
“این کسی نیست جز مشاوره کوزروان و مشاور کاهن سلمان فارسی با خودش آورده!”
“دوباره عجام؟ تو با همه این حرفها مرا همه جا شلیک می کنی!”
بیضایی مجبور نیست نقش و بازیگر علی (ع) را در مجلس ایفا کند ، اما از این امر غافل نمی شود و مکانی آشکار و مبهم نیست ، بلکه علی در “پارلمان اعتصاب” از زبان خود است. (ع) و از عدم نقش بازیگر خود شکایت کرد. او انجام می دهد
“من کجا هستم؟ حقیقت من کجاست؟ من قبلاً در شهر زندگی می کردم ، قرن ها در کویر کوادر الایسیم سرگردانم. شما مرا از من دور کردید. عاشق من! من کجا هستم؟ حقیقت شما در صحنه شما کجاست؟ مرا بخاطر خوبی های من از بین ببرید و با شما خوبی ها را از بین می برید. عزیزم ، این کار را با من انجام ده ، دشمن من چه باید بکند؟ با من چه کردی؟ با من چه کردی؟ برای از بین بردن تو من یک انسان بودم ، در حقیقت ، یکی از دلایلی که مرا به بهشت کشاند این بود که صحنه پر بود از ابن مالجم و مورچه هایی وجود نداشت. دشمن عزیزم ، شما چه می توانم بکنم؟ “
اگر جواب این سؤال واضح باشد ، منصفانه باشید. کدام نامه زیباتر و مؤثرتر از ضرب و شتم کنگره بهارام بصایی در شهادت امیرالمومنین علی (ع) است؟
این متن بسیار محکم است ، و اگر عاشق کلمه هستید ، مجذوب آن هستید و اگر روایت بسیار دقیقی از امام علی (ع) دارید و به ظلم اعتقاد دارید پس شما همراه خواهد بود.
انتهای پیام