
خلاصه کتاب بازی هایی برای یادگیری حرکتی ( نویسنده رونالد داینستمن )
کتاب «بازی هایی برای یادگیری حرکتی» اثر رونالد داینستمن، راهنمایی ارزشمند برای درک و تقویت مهارت های حرکتی کودکان از طریق بازی است، این کتاب نظریه های بنیادین را با فعالیت های عملی ترکیب می کند.
این اثر، در ادبیات تربیت بدنی و رشد کودک جایگاهی مهم دارد؛ زیرا دیدگاهی جامع و عملی را در خصوص اهمیت بازی در تکامل همه جانبه کودکان، از جنبه های جسمی و ذهنی گرفته تا ابعاد اجتماعی و عاطفی، ارائه می دهد. بازی تنها سرگرمی نیست؛ بلکه ابزاری قدرتمند و حیاتی برای تربیت و رشد است که نقش آن در زندگی کودکان انکارناپذیر به نظر می رسد. کودکان از طریق بازی کردن و ورزش کردن، نه تنها لذت می برند، بلکه فرصت های بی نظیری برای بیان احساسات و عواطف خود و همچنین توسعه توانایی هایشان پیدا می کنند.
در سال های حساس کودکی و نوجوانی، که زمان تربیت پذیری و شکل گیری شخصیت است، برنامه ها و طرح هایی متناسب با استعدادها و مبتنی بر تعلیم و تربیت صحیح اهمیت دوچندانی می یابند. متأسفانه، گاهی والدین، معلمان و مربیان، به دلیل عدم درک صحیح از این شیوه تربیتی مناسب، بازی را به نوعی اتلاف وقت تلقی می کنند. این غفلت، کودکان را از بسیاری از موقعیت های یادگیری که برای رشد و تکامل جسمی و ذهنی آن ها ضروری و حیاتی است، محروم می سازد. رونالد داینستمن، مربی تربیت بدنی با بیش از بیست و پنج سال تجربه تدریس و سابقه سرمربی گری، در این کتاب بر پایه تحقیقات عمیق خود در زمینه ارتباط بین آموزش و هیجانات، و همچنین نظریه طرح واره آموزش مهارت های حرکتی، چارچوبی عملی و نظری برای بهره برداری از قدرت بازی ارائه می دهد. این خلاصه تلاش می کند تا دیدگاهی کامل و عمیق از محتوای کتاب برای والدین، مربیان و معلمان فراهم آورد و آن ها را با مفاهیم کلیدی، نظریه های اصلی، رویکردهای عملی و بازی های پیشنهادی آن آشنا سازد تا بتوانند از این دانش برای بهبود رشد حرکتی و مهارت های فیزیکی کودکان بهره برداری کنند.
بخش اول: چرا بازی برای یادگیری حرکتی حیاتی است؟ (نگاهی به مبانی)
بازی، پدیده ای فراتر از صرف سرگرمی است؛ آن را می توان به عنوان ابزاری قدرتمند و بنیادین در فرآیند تربیت و یادگیری حرکتی در نظر گرفت. در بسیاری از فرهنگ ها، به ویژه در نگاه بزرگسالان، بازی ممکن است گاهی به عنوان فعالیتی بی هدف یا حتی اتلاف وقت تلقی شود. این نگرش، که از مغلطه های رایج درباره بازی است، مانع از درک عمق و کارکرد واقعی آن در رشد همه جانبه کودکان می شود. کتاب رونالد داینستمن با قاطعیت به این باورهای غلط پاسخ می دهد و بر اهمیت حیاتی بازی در دستیابی به هدف های اساسی تربیتی تأکید می کند.
زمانی که کودکی در حیاط خانه یا زمین بازی، با شور و شوق توپ بازی می کند، شاید در نگاه اول تنها یک بازی ساده به نظر برسد؛ اما در واقع، او در حال توسعه هماهنگی دست و چشم، تقویت عضلات و بهبود تعادل خود است. این فعالیت ها به صورت غیرمستقیم به دستیابی به هدف های جسمی کمک می کنند. همچنین، زمانی که کودکان در یک بازی گروهی شرکت می کنند، مجبور به تعامل با همسالان خود می شوند؛ قوانین بازی را می آموزند، با دیگران همکاری می کنند یا در مواجهه با چالش ها، راه حل های خلاقانه پیدا می کنند. این تجربیات، به طور همزمان، به توسعه هدف های عقلانی (حل مسئله، تفکر استراتژیک)، اجتماعی (همکاری، ارتباط مؤثر، پذیرش شکست و پیروزی) و عاطفی (مدیریت هیجانات، همدلی) کمک می کنند. حتی رعایت قوانین و انصاف در بازی، به پرورش هدف های اخلاقی نیز منجر می شود.
داینستمن معتقد است که فرصت های بازی برای کودکان باید به وفور فراهم شود. او هشدار می دهد که محرومیت از بازی، به ویژه در سنین طلایی رشد، می تواند به محرومیت های رشدی جدی منجر شود. کودکانی که فرصت کافی برای بازی های آزادانه و هدفمند ندارند، ممکن است در توسعه مهارت های حرکتی پایه، مهارت های اجتماعی و حتی توانایی های شناختی دچار تأخیر شوند. از این رو، بازی نه تنها یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است که بستر لازم برای رشد و شکوفایی کامل پتانسیل های یک کودک را فراهم می آورد. این دیدگاه، نگرشی عمیق تر به بازی به عنوان یک ابزار تربیتی و درمانی قدرتمند ارائه می دهد که فراتر از هرگونه سرگرمی ساده، به شکل گیری بنیادی شخصیت و توانمندی های کودک کمک می کند.
بخش دوم: مبانی نظری پشت یادگیری حرکتی (بر اساس نظریات داینستمن)
رونالد داینستمن در کتاب خود، مبانی نظری مستحکمی را برای یادگیری حرکتی معرفی می کند که فراتر از توصیف بازی ها، به چگونگی عملکرد مغز در کسب مهارت های فیزیکی می پردازد. این نظریه ها، به مربیان و والدین کمک می کنند تا درکی عمیق تر از فرآیند یادگیری داشته باشند و بتوانند فعالیت ها را به شکل مؤثرتری طراحی کنند.
نظریه طرح واره (Schema Theory) و کاربرد آن در یادگیری حرکتی
نظریه طرح واره یکی از ستون های اصلی دیدگاه داینستمن در مورد یادگیری حرکتی است. این نظریه که توسط اشمیت (Schmidt) در زمینه یادگیری حرکتی معرفی شد، بیان می کند که انسان ها با هر بار انجام یک حرکت، اطلاعاتی را در ذهن خود ذخیره می کنند. این اطلاعات شامل چهار بخش اصلی است: شرایط اولیه حرکت (مثلاً فاصله تا سبد در پرتاب بسکتبال)، پارامترهای اجرایی (میزان نیروی اعمال شده)، نتایج حسی حرکت (حس حرکت توپ در دست یا بازخورد دیداری از مسیر توپ) و نتیجه واقعی حرکت (آیا توپ وارد سبد شد یا نه).
تصور کنید کودکی در حال پرتاب توپ به سمت هدفی است. هر بار که او توپ را پرتاب می کند، اطلاعاتی را در مورد نحوه حرکت دست، قدرت اعمال شده و نتیجه پرتاب در ذهن خود ذخیره می کند. این داده ها به تدریج یک طرح واره یا الگوی کلی از حرکت پرتاب تشکیل می دهند. این طرح واره چیزی شبیه به یک فرمول انعطاف پذیر است که به کودک امکان می دهد حتی در شرایط جدید (مثلاً پرتاب از فاصله دورتر یا با توپی با وزن متفاوت)، حرکت را با تغییر پارامترها به درستی اجرا کند.
داینستمن تأکید می کند که برای شکل گیری و ارتقاء طرح واره های حرکتی قوی، تنوع و تکرار نقش حیاتی ایفا می کنند. به این معنی که کودکان نباید همیشه یک حرکت را به یک شیوه تکرار کنند. به جای آن، باید در شرایط مختلف و با چالش های گوناگون به تمرین بپردازند. برای مثال، به جای اینکه کودک همیشه از یک فاصله مشخص به سمت هدف ثابت پرتاب کند، باید از فواصل متفاوت، با دست های مختلف، با توپ های متفاوت (سبک تر، سنگین تر) و به سمت اهداف متحرک نیز تمرین کند. این تنوع در تجربیات، طرح واره را غنی تر و انعطاف پذیرتر می سازد و به کودک امکان می دهد تا مهارت حرکتی خود را به موقعیت های جدید تعمیم دهد. تکرار این تجربیات متنوع نیز به تثبیت یادگیری و تقویت طرح واره های حرکتی کمک می کند و آن ها را در حافظه حرکتی کودک ماندگار می سازد.
یادگیری مشارکتی (Cooperative Learning) در محیط های بازی
یکی از محورهای اصلی که داینستمن در کتاب خود بر آن پافشاری می کند، برتری یادگیری مشارکتی بر رقابت صرف است. او معتقد است که محیط های بازی باید به گونه ای طراحی شوند که کودکان را به همکاری، همدلی و حمایت از یکدیگر تشویق کنند، نه فقط به تلاش برای پیروزی فردی به هر قیمتی.
چرا مشارکت بر رقابت برتری دارد؟ داینستمن پاسخ می دهد که هدف اصلی در تربیت بدنی و بازی های حرکتی، صرفاً تربیت ورزشکاران حرفه ای نیست. بسیاری از فشارهایی که در سنین پایین بر کودکان برای پیروزی وارد می شود، می تواند تجربه شکست را برای آن ها ناخوشایند کرده و حتی به دلسردی و ترک فعالیت های ورزشی منجر شود. اما در محیط های مشارکتی، هدف اصلی، تجربه مفرح فعالیت بدنی و رشد همه جانبه کودک است. فواید یادگیری مشارکتی بی شمار است:
- توسعه همکاری: کودکان یاد می گیرند که چگونه برای رسیدن به یک هدف مشترک، با هم تیمی های خود هماهنگ شوند.
- همدلی: زمانی که یک کودک می بیند هم تیمی اش به کمک نیاز دارد، یاد می گیرد که همدلی کند و به او یاری رساند.
- کاهش فشار روانی: در بازی های مشارکتی، تمرکز از روی پیروزی فردی به روی موفقیت گروهی تغییر می کند، که این امر استرس رقابتی را کاهش می دهد.
- افزایش عزت نفس: هر کودک، فارغ از سطح مهارتش، احساس ارزشمندی و مشارکت در موفقیت گروهی را تجربه می کند.
داینستمن نمونه ای الهام بخش از یک بازی مشارکتی را نقل می کند که خود شاهد آن بوده است. در بازی همه برای یکی، کودکان ۱۰ ساله باید توپ بادی پلاستیکی را پس از شوت شدن، در هوا نگه می داشتند، در حالی که یکی از بازیکنان میدان موانع را طی کرده و به مبدأ بازمی گشت. در نقطه تعیین شده، کل گروه یک امتیاز کسب می کردند. آنچه در این بازی برجسته بود، نه رقابت بین گروه ها، بلکه شور و هیجان وصف ناپذیری بود که در بین کودکان برای بهبود رکورد خودشان و تشویق یکدیگر موج می زد. گروه ها با کف زدن، در آغوش گرفتن، پریدن و فریاد زدن، رضایت خود را از بهبود عملکرد جمعی شان نشان می دادند. این تجربه، حس جمعی و تعلق خاطر را در آن ها به شدت تقویت می کرد. داینستمن با این مثال نشان می دهد که چگونه می توان با فراهم آوردن محیطی سرشار از نشاط و همکاری، میل طبیعی بچه ها برای رقابت را به سمت ایجاد رفتارهای مشارکتی هدایت کرد و به پرورش این ویژگی انسانی در بستری مثبت پرداخت.
اگر بر مشارکت تاکید داریم، نه بر رقابت، به این دلیل است که می خواهیم دانش آموزان همراه با فعالیت بدنی، تجربه ای مفرح نیز داشته باشند؛ اما، باید مراقب باشیم که میل طبیعی بچه ها برای رقابت کردن را انکار نکنیم. هدف ما ریشه کن کردن این ویژگی انسانی نیست، بلکه فراهم آوردن محیطی است که در آن بتوان رفتارهای مشارکتی را ایجاد کرد و پرورش داد.
پژوهش مغزی: پیوند ناگسستنی هیجانات و یادگیری
رونالد داینستمن در کتاب خود بر اساس تحقیقات مغزی، بر پیوند عمیق و جدایی ناپذیر بین هیجانات و فرآیند یادگیری حرکتی تأکید می کند. او بیان می کند که مغز انسان، به ویژه در سنین کودکی، به گونه ای طراحی شده است که در محیط های شاد، مثبت و عاری از استرس، بهترین عملکرد را در یادگیری دارد.
شادی، هیجان و فضای مثبت، تنها حس خوبی را به کودک نمی دهند؛ آن ها مستقیماً بر سیستم های پاداش و انگیزش در مغز تأثیر می گذارند. زمانی که یک کودک در حین بازی احساس لذت و موفقیت می کند، مغز او دوپامین و سایر نوروترانسمیترهای مرتبط با پاداش را ترشح می کند. این ترشحات نه تنها تجربه را دلپذیر می کنند، بلکه اتصالات عصبی مرتبط با مهارت های آموخته شده را نیز تقویت می کنند. به عبارت دیگر، کودکانی که از بازی لذت می برند، با انگیزه بیشتری در فعالیت ها شرکت می کنند، تلاش بیشتری از خود نشان می دهند و مهارت های حرکتی را با عمق و ماندگاری بیشتری می آموزند.
مسئولیت مربیان و والدین در این زمینه بسیار سنگین است. آن ها باید در ایجاد محیطی عاری از استرس و سرشار از نشاط، پیشگام باشند. این به معنای پرهیز از اعمال فشار بیش از حد برای برنده شدن، اجتناب از انتقادهای تخریبی و فراهم آوردن فرصت هایی است که در آن هر کودک، فارغ از سطح توانایی اش، بتواند احساس موفقیت و پیشرفت را تجربه کند. اگر کودکی از ترس شکست یا انتقاد از جانب بزرگترها بازی کند، استرس و اضطراب مانع از فعال شدن بخش های مربوط به یادگیری خلاقانه و اکتشافی در مغز او می شود.
یک معلم تربیت بدنی با تجربه می داند که خنده و هیجان کودکان در حین بازی، خود بهترین شاخص برای عمق یادگیری آن هاست. زمانی که یک کودک با اشتیاق کامل در حال انجام حرکتی است، مغز او در بهترین حالت برای دریافت، پردازش و تثبیت اطلاعات قرار دارد. این پیوند بین هیجان و یادگیری، یادآور می شود که هرچند نظریه های پیچیده ای مانند طرح واره می توانند به درک فرآیند کمک کنند، اما در نهایت، قلب و روح هر یادگیری مؤثر، در ایجاد یک تجربه مثبت و شاد برای کودک نهفته است.
بخش سوم: بازی ها و فعالیت های عملی برای رشد مهارت های حرکتی
کتاب رونالد داینستمن فراتر از مباحث نظری، مجموعه ای غنی از بازی ها و فعالیت های عملی را ارائه می دهد که به صورت هدفمند برای تقویت مهارت های حرکتی مختلف طراحی شده اند. این بخش از کتاب، گنجینه ای ارزشمند برای والدین، مربیان و معلمان است تا با رویکردی سیستماتیک، به رشد مهارت های حرکتی کودکان کمک کنند.
جدول شناخت فعالیت ها: دسته بندی و اهمیت آن
داینستمن برای برنامه ریزی هدفمند فعالیت ها، مفهوم دسته بندی فعالیت ها را معرفی می کند. این دسته بندی به مربیان و والدین کمک می کند تا بازی ها را بر اساس نوع مهارت حرکتی اصلی که تقویت می کنند، شناسایی کرده و انتخاب های آگاهانه ای داشته باشند. این رویکرد، اطمینان می دهد که تمام ابعاد رشد حرکتی کودک به صورت متوازن پوشش داده می شود و هیچ مهارتی مغفول نمی ماند. با داشتن یک جدول شناخت فعالیت ها، می توان برنامه های هفتگی یا ماهانه طراحی کرد که شامل ترکیبی از بازی های انتقالی، دست ورزی و پایداری باشد، و بدین ترتیب، یک برنامه جامع و هدفمند برای رشد حرکتی ارائه داد.
بازی ها و فعالیت های انتقالی (Locomotor Skills)
مهارت های انتقالی یا لوکوموتور، آن دسته از توانایی های حرکتی هستند که به جابه جایی بدن در فضا مربوط می شوند. این مهارت ها پایه های اصلی حرکت انسان را تشکیل می دهند و شامل راه رفتن، دویدن، پریدن، لی لی کردن، سر خوردن، تاختن (Galloping) و جهیدن (Skipping) هستند. تقویت این مهارت ها برای استقلال حرکتی و مشارکت در بازی های پیچیده تر ضروری است.
- مسابقه حیوانات: از کودکان بخواهید مانند حیوانات مختلف (مثلاً خرگوش بپرند، مار بخزند، کانگورو لی لی کنند یا مانند فیل قدم های سنگین بردارند) در مسیری مشخص حرکت کنند. این بازی تنوع در الگوهای حرکتی را تشویق می کند.
- عبور از رودخانه: چند تکه مقوا یا پارچه را به عنوان سنگ روی زمین قرار دهید. کودکان باید با پریدن از یک سنگ به سنگ دیگر، بدون اینکه پایشان به آب (زمین) بخورد، از رودخانه عبور کنند. می توان فاصله سنگ ها را کم و زیاد کرد.
- بازی سایه: یک نفر به عنوان رهبر حرکت می کند (راه می رود، می دود، می پرد) و بقیه کودکان باید دقیقاً مانند سایه او را دنبال کنند و حرکاتش را تکرار کنند. این بازی به دقت در مشاهده و تقلید حرکات کمک می کند.
- دو و مکث: کودکان در فضایی آزاد می دوند و با شنیدن صدای سوت یا فرمان مکث، باید بلافاصله بایستند و در همان حالت تعادل خود را حفظ کنند. این بازی علاوه بر دویدن، مهارت توقف و کنترل بدن را نیز تقویت می کند.
بازی ها و فعالیت های دست ورزی (Manipulative Skills)
مهارت های دست ورزی یا مانیپولاتیف، به توانایی کنترل اشیاء با دست و پا مربوط می شوند. این مهارت ها شامل پرتاب کردن، گرفتن، شوت کردن (با پا)، دریبل زدن، ضربه زدن، هل دادن و کشیدن هستند. تقویت این مهارت ها برای مشارکت در بسیاری از ورزش ها و فعالیت های روزمره اهمیت دارد.
- پرتاب به هدف: لیوان های پلاستیکی یا سطل هایی را در فواصل مختلف قرار دهید. کودکان باید با توپ های کوچک (مثل توپ تنیس یا جوراب گلوله شده) به سمت هدف ها پرتاب کنند. می توان برای امتیازگیری، لیوان ها را شماره گذاری کرد.
- گرفتن بادکنک: بادکنک ها را به هوا پرتاب کنید و از کودکان بخواهید بدون اینکه بادکنک به زمین بخورد، آن را بگیرند یا فقط با دست آن را به بالا نگه دارند. این بازی برای تمرین مهارت گرفتن و واکنش سریع مفید است.
- دریبل مارپیچ: چند مانع (مثل بطری آب) را به صورت مارپیچ روی زمین بچینید. کودکان با توپ فوتبال یا بسکتبال، باید توپ را با دریبل زدن از بین موانع عبور دهند. این تمرین دقت در کنترل توپ را بالا می برد.
- شوت زدن به دروازه کوچک: با استفاده از دو شیء (مثل کوله پشتی یا دو سنگ)، یک دروازه کوچک ایجاد کنید. کودکان باید توپ را با پا به سمت دروازه شوت کنند. می توان فاصله دروازه را تغییر داد یا از توپ های با اندازه های مختلف استفاده کرد.
بازی ها و فعالیت های پایداری (Stability Skills)
مهارت های پایداری یا استیبلیتی، شامل توانایی حفظ تعادل بدن در حالت های مختلف هستند. این مهارت ها برای اجرای صحیح بسیاری از حرکات دیگر ضروری اند و شامل حفظ تعادل، چرخش، خم شدن، کشش، تاب خوردن (Swaying) و غلتیدن (Rolling) می شوند.
- راه رفتن روی خط: یک خط مستقیم (با چسب نواری یا گچ) روی زمین بکشید. کودکان باید سعی کنند پاشنه یک پا را جلوی انگشتان پای دیگر قرار داده و روی خط راه بروند، گویی روی بند راه می روند.
- مجسمه متحرک: با پخش موسیقی، از کودکان بخواهید حرکت کنند و با توقف موسیقی، هر کدام باید در حالتی که هستند، مانند یک مجسمه بی حرکت بمانند و تعادل خود را حفظ کنند. می توان حالات پیچیده تری درخواست کرد (مثلاً روی یک پا).
- چرخش و مکث: از کودکان بخواهید به دور خود بچرخند و با شنیدن فرمان، ناگهان متوقف شده و تعادل خود را حفظ کنند. این بازی به کنترل سرگیجه و بازیابی تعادل کمک می کند.
- پانتومیم حیوانات: از کودکان بخواهید تعادل خود را در حالت های مختلف حیوانات حفظ کنند (مثلاً یک لک لک روی یک پا، یک گربه در حالت کشش). این بازی خلاقیت و پایداری را ترکیب می کند.
فعالیت ها و بازی های حرکتی ترکیبی (Combined Motor Skills)
داینستمن بر اهمیت ترکیب مهارت ها برای توسعه جامع تر کودکان تأکید دارد. فعالیت ها و بازی های حرکتی ترکیبی، آن هایی هستند که به صورت همزمان چندین مهارت انتقالی، دست ورزی و پایداری را در بر می گیرند و به کودک امکان می دهند تا حرکات پیچیده تری را با هماهنگی بالاتر اجرا کند.
- عبور از تونل با دریبل: کودکان باید ابتدا توپ را دریبل بزنند (دست ورزی)، سپس از یک تونل پارچه ای یا حلقه ای عبور کنند (انتقالی) و در انتهای تونل، تعادل خود را روی یک پا حفظ کنند (پایداری) تا بتوانند توپ را به هم تیمی بعدی پاس دهند.
- بسکتبال کودکان: این بازی شامل دویدن (انتقالی)، دریبل زدن (دست ورزی)، پرش (انتقالی) و پرتاب توپ به سبد (دست ورزی) است. در یک بازی آزاد و بدون فشار رقابتی، کودکان به صورت طبیعی این مهارت ها را ترکیب می کنند.
- مسابقه رله با چالش های مختلف: یک مسیر رله طراحی کنید که شامل ایستگاه های مختلف باشد. در ایستگاه اول کودک باید لی لی کنان پیش برود (انتقالی)، در ایستگاه دوم باید سه توپ کوچک را به داخل سطل پرتاب کند (دست ورزی)، و در ایستگاه سوم باید برای ۱۰ ثانیه روی یک پا بایستد (پایداری). این تنوع، چندین مهارت را در یک فعالیت واحد تقویت می کند.
داستان های تعطیلات من: درس هایی از تجربه عملی
در بخش پایانی کتاب، داینستمن با استفاده از داستان های تعطیلات من و تجربیات شخصی خود، به ارزش قصه گویی و تجربه های واقعی در انتقال مفاهیم عملی می پردازد. این داستان ها، که روایتی زنده و الهام بخش از مواجهات او با کودکان و چالش هایشان در طول فعالیت های ورزشی و تفریحی هستند، نشان می دهند که چگونه می توان اصول نظری را در موقعیت های واقعی زندگی به کار گرفت. او از طریق این داستان ها، که حس همراهی و نزدیکی با خواننده ایجاد می کنند، به مخاطبش اجازه می دهد تا خودش نیز در حال تجربه داستان باشد و درس های نهفته در آن را به شکلی ملموس درک کند. این رویکرد، نه تنها به افزایش جذابیت کتاب کمک می کند، بلکه اعتبار و اعتمادپذیری آن را نیز بالا می برد؛ چرا که خواننده احساس می کند با نویسنده ای در ارتباط است که خود به اصول مطرح شده در کتاب اعتقاد دارد و آن ها را در عمل به کار برده است. این داستان ها، به نوعی، شاهدی بر کارایی و اثربخشی بازی ها و رویکردهای پیشنهادی او هستند.
نکات کلیدی و توصیه های رونالد داینستمن برای والدین و مربیان
رونالد داینستمن در پایان کتاب خود، چکیده ای از مهم ترین توصیه ها را برای والدین و مربیان ارائه می دهد تا بتوانند فضایی ایده آل برای رشد حرکتی و همه جانبه کودکان فراهم آورند. این توصیه ها، حاصل سال ها تجربه و پژوهش او در زمینه تربیت بدنی و روانشناسی کودک هستند.
یکی از مهم ترین تأکیدات داینستمن، بر ایمنی و فراگیر بودن بازی ها برای همه کودکان است. او معتقد است که بازی ها باید به گونه ای طراحی شوند که هر کودکی، فارغ از سطح مهارت، توانایی جسمانی یا هرگونه محدودیت، بتواند در آن ها شرکت کرده و از آن ها لذت ببرد. محیط بازی باید امن باشد و از هرگونه خطری که به جسم یا روح کودک آسیب برساند، عاری باشد. این به معنای پرهیز از تمرینات بیش از حد سخت، رقابت های شدید یا فشارهای روانی است که می تواند به دلسردی یا حتی آسیب های جسمی منجر شود.
داینستمن همچنین به خلاقیت و انطباق بازی ها با شرایط و نیازهای فردی کودکان بسیار بها می دهد. او تأکید می کند که هیچ بازی واحدی برای همه کودکان در همه موقعیت ها مناسب نیست. مربیان و والدین باید مشاهده گران خوبی باشند و بازی ها را بر اساس علایق، سطح رشد و نیازهای خاص هر کودک تنظیم کنند. این انطباق می تواند شامل تغییر قوانین، ساده تر یا پیچیده تر کردن حرکات، یا استفاده از ابزارهای متفاوت باشد.
اهمیت مشاهده و ارزیابی غیرمستقیم پیشرفت کودکان نیز از توصیه های کلیدی اوست. به جای استفاده از آزمون های رسمی یا مقایسه کودکان با یکدیگر، داینستمن پیشنهاد می کند که مربیان و والدین با دقت به بازی کودکان توجه کنند و از طریق مشاهده رشد طبیعی آن ها، پیشرفت شان را ارزیابی نمایند. خنده، شور و شوق، مشارکت فعال و تلاش برای بهبود عملکرد خود، بهترین شاخص های پیشرفت هستند.
نقش معلم یا والد در این فرآیند، نقشی محوری اما ظریف است. آن ها باید به عنوان تسهیل گر، مشوق و الگو عمل کنند، نه صرفاً ناظر یا داور. این به معنای فراهم آوردن فرصت ها، تشویق کودکان به امتحان کردن چیزهای جدید، حمایت از آن ها در مواجهه با چالش ها و نشان دادن لذت از فعالیت بدنی است. آن ها باید محیطی را ایجاد کنند که در آن کودکان احساس امنیت کرده و از اشتباه کردن نترسند.
نکته ای دیگر که داینستمن بارها به آن اشاره می کند، پرهیز از فشار بیش از حد برای رقابت و پیروزی به هر قیمت است. او معتقد است که هرچند رقابت می تواند انگیزه ایجاد کند، اما زمانی که هدف اصلی آن باشد، به جای رشد، می تواند به استرس، اضطراب و از بین رفتن لذت بازی منجر شود. هدف اصلی باید تجربه مفرح و توسعه مهارت ها باشد، نه فقط برنده شدن.
در نهایت، داینستمن بر اهمیت ایجاد یک تجربه مفرح برای کودک تأکید دارد. اگر بازی ها لذت بخش نباشند، کودکان به زودی علاقه خود را از دست می دهند. لذت، موتور محرکه اصلی برای مشارکت مداوم و یادگیری عمیق است. او معتقد است که اگر کودکی با شور و نشاط از زمین بازی خارج شود، می توان گفت که یک قدم اساسی در مسیر رشد و یادگیری برداشته است.
جمع بندی و نتیجه گیری
کتاب «بازی هایی برای یادگیری حرکتی» نوشته رونالد داینستمن، بی شک یک منبع علمی و عملی ارزشمند برای هر کسی است که به رشد و شکوفایی کودکان اهمیت می دهد. این اثر، فراتر از یک مجموعه بازی های صرف، دیدگاهی عمیق و مبتنی بر پژوهش در مورد نقش حیاتی بازی در تکامل مهارت های حرکتی و بالندگی همه جانبه کودک ارائه می دهد. داینستمن با ترکیب نظریه هایی چون طرح واره و یادگیری مشارکتی با نمونه های عملی و تجربیات شخصی، به خواننده نشان می دهد که چگونه می توان از قدرت پنهان بازی برای تربیت نسلی توانمندتر، سالم تر و شادتر بهره برد.
پیام اصلی نویسنده روشن و تأثیرگذار است: بازی، کلید رشد مهارت های حرکتی و بالندگی همه جانبه کودک است. این به معنای فراهم آوردن فرصت های بی پایان برای حرکت، اکتشاف و تعامل در محیطی امن و سرشار از نشاط است. با درک این موضوع که شادی و هیجان، موتورهای قدرتمند یادگیری در مغز کودکان هستند، می توانیم رویکردمان به بازی و تربیت بدنی را متحول سازیم.
خواندن این خلاصه، اولین قدم در جهت درک عمیق تر این فلسفه است. اما ارزش واقعی این کتاب، زمانی آشکار می شود که اصول و بازی های معرفی شده در آن، در زندگی روزمره و محیط های آموزشی به کار گرفته شوند. از والدین دعوت می شود تا با فرزندانشان بازی کنند، نه فقط آن ها را تماشا کنند. مربیان و معلمان تشویق می شوند تا فضایی ایجاد کنند که در آن، خنده و شور، پیش نیاز هر یادگیری باشد. سرمایه گذاری بر روی بازی، در واقع سرمایه گذاری بر روی آینده ای است که در آن کودکان ما با تمام پتانسیل های جسمی، ذهنی و عاطفی خود به بالندگی می رسند. این، گامی در مسیر تربیت نسلی است که نه تنها مهارت های حرکتی قوی تری دارند، بلکه از نظر اجتماعی، عاطفی و شناختی نیز غنی تر هستند و می توانند با اعتماد به نفس و نشاط، با چالش های زندگی روبرو شوند.