دو روایت از عید فطر در اسارت

دو روایت از عید فطر در اسارت

در برنامه اعیاد بزرگ در زمان هواخوری از بند یک تا بند شانزده شروع به روبوسی همدیگر می‌کردیم وهمه ۱۸۵۰ نفر آزاده اردوگاه می‌آمدند وبه هم تبریک می‌گفتند. دراین گونه مواقع عراقی‌ها به وحشت می‌افتادند.

به گزارش مجله خانواده، عید فطر روز اول ماه شوال و در پایان ماه رمضان است. این روز از مهم‌ترین جشن‌ها و اعیاد مسلمانان است. در کشورهای اسلامی، عید فطر از جمله اعیاد بسیار مهم محسوب می‌شود و معمولاً با تعطیلی رسمی همراه است. در این روز،  روزه حرام است و مسلمانان نماز عید برگزار می‌کنند.

در همین راستا علی‌رغم اینکه رژیم بعث عراق به رهبری صدام ادعای مسلمانی داشت، اما در بسیاری از مواقع در دوران حکومتش اقداماتی انجام داد که خلاف این موضوع است. به عنوان مثال سردارابوالقاسم رضایی از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس روایت می‌کند: برگزاری نماز عید فطر، نماز عید قربان و سایر آیین های سنتی و دینی که به طور جمعی برگزار می‌شد در اردوگاه ممنوع بود و نمی‌توانستیم نماز را به صورت جماعت برگزارکنیم؛ اما داخل بندها در دسته‌های هشت نفری نماز را به جا می‌آوردی.

در برنامه اعیاد بزرگ در زمان هواخوری از بند یک تا بند شانزده شروع به روبوسی همدیگر می‌کردیم وهمه ۱۸۵۰ نفر آزاده اردوگاه می‌آمدند وبه هم تبریک می‌گفتند. دراین گونه مواقع عراقی‌ها به وحشت می‌افتادند. آنها می‌گفتند چه خبرشده است؟ مگر از ایران مهمان آمده؟ مگر تا حالا همدیگر را ندیده اید؟ مگر سفر دیگری داشته‌اید؟ شما که همگی اینجا و درکنار هم بوده‌اید، پس این چه برنامه‌ای است؟! این کارها باعث می‌شد که اگر اختلاف جزئی بین بچه‌ها وجود داشت برطرف شود و اتحاد و وحدت بیشتری میان اسرا به وجود بیاید.

همچنین مهدی طهانیان می‌گوید: «اولین عید فطر اسارت آمد و رفت. از اینکه تمام روزه‌هایم را گرفته بودم، خیلی خوشحال بودم. چهره بچه‌ها هم تکیده شده بود، هم نورانی. خداحافظی با ماه رمضان در اسارت سخت‌تر از شرایط عادی بود. با همه سختی‌هایی که داشتیم، خیلی به روزها و شب‌های باصفایش انس گرفته بودیم. در آموزش عربی پیشرفت خوبی داشتم.

جمله‌سازی‌ام خیلی بهتر از قبل شده بود. از نظر حفظ قرآن هم خیلی راه افتاده بودم. هم حفظ می‌کردم هم ترجمه. حیفم می‌آمد معنای لغت‌هایی را که در آیاتش بود، ندانم. جدای این، جمله‌های امام (ره) را برای خودم ترجمه می‌کردم و برای میر سید می‌خواندم. او هم با حوصله ایرادم را می‌گرفت.»

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا