پرتوهایی از عماد افروغ – مجله خانواده

خانواده | عماد افروغ

پرتوهایی از عماد افروغ - خبرآنلاین

یک. جامعه‌شناس بود. اندیشمندی که از تجزیه و تحلیل و ارزیابی وضع حال، آینده را تشریح می‌کرد و حسب مورد، زنگ خطر را با ارائه‌ی نقدهایی سازنده به‌صدا درمی‌آورد و جهت برون‌رفت از مسایل، مسیر می‌داد.

دو. استاد دانشگاه بود. تدریس را شاید بر همان سلوک “آگاهی‌بخشی” که داشت، انتخاب کرده بود. تدریس، وجه مثبتی هم برای خودش داشت و آن، این‌که در ورود به مباحث روز اجتماعی، به‌روز بود. چراکه اهل تحقیق و پژوهش بود و نظر به این‌که عضو پژوهشگاه علوم انسانی بود و استاد جامعه‌ شناسی دانشگاه تربیت مدرس و رییس‌گروه جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، نگاه علمی به رویدادها و وقایع جامعه داشت.

سه. سیاست‌مدار بود. به‌اعتبار این‌که نماینده‌ی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شد، می‌توان اورا در زمره‌ی سیاست‌مداران، محسوب کرد. صدالبته سیاست‌مداری که حد می‌شناخت. اندازه نگه می‌داشت و پای‌بند به اصول بود. از همین‌رو، اهل سیاست، ایشان‌را اصول‌گرا می‌دانستند. اما او در اصول‌گرایی، تندرو نبود. در دوره‌ی مجلس ششم، نتوانست رأی بیاورد و وارد مجلس نشد؛ شاید، چون دست هیچ گروه ائتلافی را نفشرد. و شاید هم خیلی با مشی سیاسی اصول‌گرایان، سازگاری نداشت و مجبور شد که برای ورود به مجلس، از درِ خیمه‌ی اصول‌گراها، وارد شود. واقع موضوع، این‌که؛ مصلح اجتماعی بود. خیرخواه مردم بود. بر امر مهم اصلاح جامعه، تعهدی دیرین داشت و با حفظ و رعایت اصول، هرگز اسیر مصلحت‌اندیشی و محافظه‌کاری نمی‌شد. اگر اورا اصول‌گرا بدانیم؛ در واقع، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم را به‌درستی نشناختیم. او، مرد همیشه منتقد بود. حتا دست از انتقاد اصول‌گرایان نیز هیچ‌گاه برنداشت. در پرسش‌گری شفاف بود. و همین انتظار را از مراجع پاسخ‌گویی نیز داشت.

چهار. به‌واقع امر، روشن‌فکر بود. دغدغه‌مند بود. با عینک توسعه، به مسایل فرهنگی می‌اندیشید. همه‌جانبه‌نگر بود. حتا به‌عنوان دبیر و مسؤول کمیته علمی همایش‌های روشن‌فکری در ایران، حرف‌هایش، منطقی و منطبق با صلاح‌دید جامعه و سیاست‌های کلان کشور بود.

پنج. روزنوشت می‌نوشت. در روزنوشت‌هایش، دغدغه‌های شخصی‌اش را شرح می‌داد. و این اواخر، بی‌آنکه مرگ را به‌انتظار بنشیند، روستانشین شد و البته نه عزلت‌نشین! خاطراتش را در کتابی با نام «فریادهای خاموش، روزنگاشت تنهایی»، می‌توان مرور کرد. یادداشت‌هایی که درواقع، دغدغه‌های خلوت‌گزینی خودخواسته و دیگرخواسته‌ی سال‌های اخیر زندگی پرفروغ افروغ است.

او خود، در مقدمه‌ی کتاب یادشده نوشته‌است که «این کتاب به‌طور عمده شرح وقایعی است که در حین و در فرایند خلوت‌گزینی جَلوت‌گرا بر راوی و با راوی رخ داده است، وقایعی تلخ و شیرین. گاه می‌شد که دلم می‌گرفت و دل‌گرفته را در قالب نوشته‌ای، دعایی یا گلایه‌ای تسکین می‌دادم. گاه دلم انبساط پیدا می‌کرد و روی کاغذ تجلی می‌نمود. آن‌چه بر راوی گذشته است، مربوط به تماس‌ها، دعوت‌ها و درخواست‌هاست و آن‌چه با راوی اتفاقی افتاده است، مربوط به نحوه و محتوای پاسخ‌ها و شرح دغدغه‌ها و دردهایی است که به صور مختلف اعم‌از تأملی قرآنی، نوشته‌ای فلسفی، بیانی عاطفی و مناجاتی با خدای سبحان و مبدأ آرامش درونی، مطالعه متنی فلسفی یا ادبی، اشاره‌ای به آرای اندیشمندان بزرگ، اظهار حالتی روحی و روانی، اشاره‌ای به واقعه یومیه، نقدها و گلایه‌ها، بیم‌ها و نگرانی‌ها و … نمود و تجلی یافته است.».

باور افروغ این بود که دست از نوشتن و گفتن برندارد. و خود، از نوشته‌هایش چنین یاد می‌کند؛ این یادداشت‌ها حاوی قرارها و ملاقات‌های معمول یک رجل سیاسی نیست بلکه به‌طور عمده فریادهایی است که در خلوت خود کشیده‌ام. فریادهایی که گاه علنی هم می‌شد. این امر که نباید از گفتن و نوشتن دست بکشم، باعث شد تا دست از کاغذ و قلم برندارم.

همین نگاه، باعث شد تا آثار قابل اعتنایی از عماد افروغ به‌جای بماند. و از آن جمله است؛

ماقال و من قال، سه‌جلد، خاطرات عماد افروغ از ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۱؛ ترجمه کتاب «قدرت، نگرشی رادیکال، تألیف استیون لوکس»؛ ایجاد فضای نابرابری‌های اجتماعی؛ فرهنگ‌شناسی و حقوق فرهنگی؛ چشم‌اندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه؛ چالش‌های کنونی ایرانی؛ رنسانس دیگر؛ ترجمه کتاب «روش در علوم اجتماعی، رویکردی رئالیستی»، تألیف آندرو سایر؛ گفتارهای انتقادی ترجمه تئوری رفتار جمعی، تألیف نیل اسملسر و ترجمه رضا دژاکام؛ هویت ایرانی و حقوق فرهنگی؛ انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن؛ مناقشه حق و مصلحت و بن‌بست دانشجویی؛ محتواگرایی و تولید علم؛ گفتگو ابزار یا گفتمان؛ حقوق شهروندی و عدالت؛ روشن‌فکری و اصل‌گرایی فلسفی.

نگارنده، از زمانی که ایشان، نماینده‌ی مجلس شد، با افکار و اندیشه‌های انتقادی آن زنده‌یاد آشنا شد. و چه‌بسا اگر حاضر نمی‌شد در عرصه‌ی سیاست، امثال بنده، از این آموزه‌های ارزشمند بی‌بهره بودیم. روحش شاد و هم‌چو نامش، بهشت برین، جاویدش باد!

*. مدرس دانشگاه و پژوهش‌گر مسایل حقوقی

Tajgar.reza@gmail.com

دکمه بازگشت به بالا