عمومی

ناسیونالیست یا فیلسوف؟ – مجله خانواده

آقای انصاری می گوید که جابری از اندیشه های اسلامی و عربی در خدمت اندیشه قومی استفاده می کند. بر اساس اعتقاد وی به تفکر قومی عرب، به دلیل سکولاریسم، مسائل اجرای شریعت و تلاش طالبان برای بازسازی اندیشه ملی عرب در پاسخ به وی مورد انتقاد قرار گرفته است. به وضعیت سیاسی پس از شکست سال 67 میلادی، به ویژه پس از جنگ خلیج فارس. مصاحبه شونده در این سخنرانی به چند نکته کلیدی اشاره کرد. امثال او کار جابری را با احتیاط تفسیر می کردند و او را صرفاً با استدلال و مشاهده کلمه عربی به عنوان صفت در چارچوب ناسیونالیسم عرب قرار می دادند. در اینجا پس از چندین سال مطالعه و تحقیق و تعلیم اندیشه اندیشمندان عرب مانند جابری برای ریدینگ و جناب انصاری شرح کاملی در این زمینه ارائه می کنیم.

محمد عابد الجباری متفکر نسل پس از شکست اعراب از اسرائیل است. او که دوران نوجوانی خود را در گفتمان نوعی ناسیونالیسم عرب ناصری گذرانده و سپس عضوی از حزب چپگرای ملی گرا بوده، با این اندیشه های ناسیونالیسم آشنایی دارد.

محمد عابد الجباری در کتاب خطاب العربی مسار (گفتمان عربی مدرن) گفتمان فکری را که پس از سقوط امپراتوری عثمانی تا زمان خودش بر جهان عرب سیطره داشت، توصیف کرده است. حال اگر جابری گفتمان ناسیونالیستی عرب را نقد کند و ناکارآمدی آن را اعلام کند. بازگشت به آن گفتمان و ارائه ایده هایی برای بازآفرینی فکری آن بیهوده است. جابری و روشنفکران نسل او از یک سو هزاران بار در سنت تجدید نظر کردند و از سوی دیگر با آگاهی کامل از غرب و مدرنیته با آگاهی کامل از علل شکست خود عمل کردند. آنها با تکیه بر تحقیقات آکادمیک، روشنفکران عمومی را پشت سر گذاشتند تا به متفکران دانشگاهی تبدیل شوند و هدفشان بازخوانی آنچه در مواجهه با مدرنیزاسیون بود، داشتند.

از این منظر، جابری در جهت شناخت سنت فکری اسلام، تحقیقات دانشگاهی منظمی انجام داد. در این مسیر، مقدمه اجبار، ایده دولت-ملت است. او دیگر فکر احیای اسلام یا به طور کلی مسلمانان را ندارد. او مردم عرب را ملتی می‌بیند که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و استقرار یک دولت ملی در سرزمین‌های عربی، دارای امکانات عالی برای ساختن یک ملت هستند. برای ملت فکر کنید. از این رو در این فرآیند با اندیشه هایی روبه رو می شود که عناصر فکری و فرهنگی جهان عرب را در کنار سایر مردم جهان اسلام مانند ایرانیان، ترک ها و … غنی می کند و اگرچه چنین هستند، اما مانند کنستانتین ناسیونالیست به حساب نمی آیند. زاریک یا ساطة الحصاری.

جابری به خوانش انتقادی میراث فکری عربی-اسلامی از منظر ساختارگرایی زبانی می پردازد. در به کارگیری این روش بر این عقیده تکیه شده است که فرهنگ عربی قبل از اسلام شفاهی و شفاهی بوده است. این ما را در برابر فرهنگی قرار می دهد که در آن زبان پایه اولیه است. اکنون او از روش‌های ساختارگرایانه زبانی برای درک روابط ساخت دانش استفاده می‌کند. به این ترتیب زبان عنصر اساسی عقلانیت است. به عبارت دیگر، عناصر و داده های فکری و فرهنگی جهان عرب، روابط قدرت و مردم را از طریق مبانی هژمونیک زبان تنظیم کرده اند. بنابراین، جابری در این مدل معتقد بود که مردمانی مانند فارابی، ابن سینا و دیگران به دلیل تفکر در زمینه های عربی تحت عناصر سلطه گر فرهنگ عرب هستند که در زبان تجلی می یابد. لذا آنها را ذیل عقلانیت عربی می خواند. جابری در این بند نقش ایرانیان را در استفاده از زبان عربی به عنوان زبان ارتباطی و انتقال داده های فکری و فرهنگی به این زبان نادیده می گیرد. من در مقاله دیگری به این انتقاد توجه کردم. اما به طور کلی این مفروضات و روش ها منجر به این نتایج می شود.

* دکترای علوم سیاسی، گرایش اندیشه سیاسی

6565

دکمه بازگشت به بالا