این دوستان عزیز، یا همانگونه که گفتم شناخت دقیقی از چین ندارند یا اینکه خود را به تجاهل زده و چیزی را می بیند و چیز دیگری را نمی بیند. می بینند که چین سخت گیری هایی در حوزه دسترسی عمومی به فضای مجازی دارد اما این را نمی بینند یا نمی خواهند ببینند که همان دولت سخت گیر توانسته درآمد سرانه ملی این کشور را به بالاترین سطح و هم ردیف سرانه ملی آمریکا و در آستانه رسیدن به دوازده هزار دلار برساند. همان دولت، فقر را در کشوری با بیش از یک میلیارد و 300 میلیون نفر ریشه کن کرده، نه به این معنی که به آنها صدقه می دهد بلکه درآمد سرانه هر چینی را به بیش از ده هزار دلار رسانده و بالاترین سطح از رفاه اجتماعی را برای مردمش پدید آورده است.
خب می بینید دوستان ما هیچگاه از چنین چینی برای ما سخن نمی گویند؛ در حالیکه طبیعی است هر حکومتی که بتواند چنین رفاه و آسایش و آرامش و سروری جهانی در حوزه اقتصاد برای مردمش فراهم کند اگر در پاره ای مسائل هم سخت گیری کند کسی ککش نمی گزد و اساسا متوجه چنین سخت گیری نمی شود و یا آن را در ازای رفاه و آسایشی که دارد نادیده می گیرد. این ها البته به معنی بی نقص بودن چین نیست و اساسا هدف از این نوشته تعریف و تمجید از چین و نکوهش ایران و مسئولان خودی نیست، بلکه صرفا توصیه به یادگیری و رعایت انصاف در سخن گفتن با مردم و شاهد مثال آوردن برای آنها است.
راستش یکی از دلایلی که کتاب «رؤیای چینی؛ پیرامون ساخت جامعهای انسانی با آیندهای مشترک» را ترجمه کردم نشان دادن نوع و مدل سخن گفتن رئیس جمهور چین با مردم خود و دنیا بود. این کتاب در برگیرنده اندیشه و چشم انداز وسیع شی جینپینگ برای حزب، مردم چین و کشور چین است ولی اساس همه آنها بر اقتصاد استوار شده است. در واقع سنگ بنای چشم انداز شی، «رویای چینی» است که دو ستون اصلی دارد که به آنها اهداف دو سدهای یا دو صد سالگی می گویند. هدف اول، تبدیل شدن چین به یک «جامعه نسبتاً مرفه» تا صدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست و دوبرابر کردن درآمد سرانه چینیها به ده هزار دلار نسبت به آنچه در سال 2010بود است که در سال 2021 با جشن و پایکوبی بسیار، دست یابی به این هدف را جشن گرفتند.
هدف بعدی این است که چین در صدمین سالگرد تأسیس جمهوری خلق در سال 2049 به یک کشور سوسیالیستی مدرن تبدیل شود که مرفه، نیرومند، دموکراتیک، پیشرفته ازنظر فرهنگی و هماهنگ در همه زمینه ها و جهات باشد. هسته مرکزی رویای چینی شی جینپینگ، اقتصاد بوده است. از نظر شی و حزب کمونیست تا زمانی که چین نتواند رشد اقتصادی بالایی را برای دهه های آینده حفظ کند، قدرت ملی آن تضعیف می شود، استانداردهای زندگی کاهش و بیکاری افزایش می یابد و پیامدهای بالقوه ناگواری برای مشروعیت حزب در چشم مردم ببار خواهد آورد.
لذا می بینید که چنین چینی با چنان چینی که از آن در کشور ما سخن گفته می شود هیچ سنخیتی ندارد. از این رو لازم است دوستان ما در مسئولیت های مختلف به درک درستی از چین امروزی برسند. حتی اگر معتقدند که چین دوران مائو مد نظر آنها بوده یا هست، باید بدانند که چین دوران مائو ماحصلی جز مرگ و نابودی بیش از سه میلیون چینی نداشت و عرصه چنان تنگ شد که هم او خود به این درک رسید که کشورش نیازمند گشایش است و چنین کرد. ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم و حتی اگر محور سیاست خارجی ما شعار «نگاه به شرق» است، صادقانه در برخی از موضوعات از جمله شکوفایی و رشد اقتصادی از این چین و حتی سایر کشورهای محور شرق الگو بگیریم و بپذیریم که مردم ما بعد از چهار دهه سزاوار این فشار اقتصادی و این وضعیت آشفته نیستند و یاد بگیریم چطور چین مردم خود را از حضیض ذلتِ فقر و گرسنگی و درماندگی به عزیزی و سروری رسانده است.
کوین راد، نخست وزیر سابق استرالیا در کتاب «جنگ قابل اجتناب» می گوید: «رونق اقتصادی مستمر، بخش مهمی از یک قرارداد اجتماعی نانوشته بین حزب کمونیست و مردم چین است. آنها دریافته اند مادامیکه رشد اقتصادی و رفاه بر جامعه حاکم است، مشروعیت حزب کمونیست تضمین شده است اما اگر رشد کاهش یابد، این قرارداد تحت فشار شدید قرار خواهد گرفت. به همین دلیل است که حزب در مورد تضمین رشد اقتصادی کافی، حفظ استانداردهای بالای زندگی، اشتغال و ثبات اجتماعی در طولانی مدت نگران است. شی جینپینگ همچنین میپذیرد که اساس تمام قدرت ملی کشور در نهایت بر قدرت اقتصادی استوار است.