آقای نصیری مطلبی نوشته بود در باره «حجاب». حرفش هم این بود که طبق آمار برخی از نهادهای رسمی جمهوری اسلامی سال به سال پنج درصد از کسانی که حجاب رسمی و مورد تایید حاکمیت را رعایت می کنند کاسته می شود و به جمعیت آن هایی که بی حجابش می خوانند افزوده می شود. نصیری که خودش سخت به حجاب معتقد بود می گفت اگر این روند ادامه پیدا کند به زودی تعداد کسانی که حجاب مورد تایید نظام را رعایت نمی کنند بسیار می شود و اگر قرار باشد کماکان با بگیر و ببند با این موضوع برخورد شود بازنده نهایی این بازی نظام خواهد بود. در پایان هم گفته بود بهتر است نظام همین الان که کار بیخ پیدا نکرده کوتاه بیاید چون به هر حال روزی روزگاری کوتاه خواهد آمد؛ منتهی فرقش این است که اگر امروز کوتاه بیاید از موضع قدرت و اقتدار است اما اگر فردا تحت فشار کوتاه بیاید موضوع کاملا فرق می کند. آن مطلب البته در مجله خانواده منتشر نشد. یعنی دوستان کمی تعلل کردند در انتشارش و بعد نمی دانم چه شد که آقای نصیری کلا از خیر انتشارش گذشت و گفت فعلا دست نگه دارید تا بعد ببینم چه می شود.
البته بعدها نصیری در تلویزیون حضور پیدا کرد و به صراحت همین حرف ها را و بلکه تندتر از همین حرف ها را به زبان آورد. گذشت زمان هم ثابت کرد که تا چه حد حق با او بوده یا نبوده. قصد نقد و بررسی حرف های نصیری را درباره حجاب اختیاری و غیر اختیاری ندارم اما این دیگر اظهر من الشمس است که حتی طرفداران دو آتشه حجاب آرزوی بازگشت روزهای قبل از شهریور 1401 را دارند و خوب هم می دانند که دیگر بازگشت به آن شرایط محال اندر محال اندر محال است. اهل انصاف خوب می دانند چنین وضعیتی فقط و فقط یک مقصر دارد و آن هم نگاهی است که فکر می کرد می تواند همه چیز را با قوه قهریه به مردم تحمیل کند. اگر گوشی برای شنیدن یافت می شد و به آن حرف ها فقط گوش می داد و در آن ها تامل می کرد آیا بازهم به این نقطه می رسیدیم؟ ای کاش اهل عبرت بودیم و بعد از آن اتفاقات و هزینه های سهمگینی که بر مردم و مملکت تحمیل شد کمی تغییر رویه می دادیم اما دریغا دریغ که تحت هر شرایطی آش همان آش است و کاسه همان کاسه. و از آن جایی که ما هیچ وقت مومن نبوده ایم از یک سوراخ صد و پنجاه هزار مرتبه گزیده شده ایم و استعداد آن را داریم که تا صبح قیامت نیز از همان سوراخ دیگر بار گزیده شویم. آری. ما چنین مردمانی هستیم.
داستان ماهواره را از یاد برده اید؟ کماندو و رنجر می فرستادیم تا از آسمان بر پشت بام های منزل مردم فرود آیند و با عزمی پولادین به جنگ بشقاب های حلبی می رفتیم و در منظر عالم و آدم خودمان را مضحکه می ساختیم تا خیر سرمان جلوی تهاجم فرهنگی را بگیریم اما در نهایت بازی را باختیم. بد هم باختیم. با این همه شبکه جور واجور و هزاران هزار کارمند و بودجه های میلیاردی بازی را به دو سه تا شبکه باختیم. به بی بی سی که باید می باختیم. به هرحال ظاهری حرفه ای داشت اما به شبکه قر تو کمرم فراوونه هم باختیم. به شومن هایی که ته تهش به درد مجالس عروسی می خورند هم باختیم. ما این راه هزار بار رفته را هزار بار دیگر هم رفتیم. آری! ما مردمان سرزمین پسته و نفتیم. مدیونید اگر فکر کنید ذره ای از حرفمان کوتاه بیاییم. ابدا. تا جهان باقی است ما بر عهد خود پایبندیم. الان هم با ماجرای فیلترینگ همان خواهیم کرد که با حجاب کردیم. با ماهواره کردیم. با نوار کاست کردیم. با پیراهن آستین کوتاه کردیم. با ویدئو کردیم. با شلوار جین کردیم. در یک قرن پیش با دوش حمام کردیم. همان طور که برای مقابله با پدیده شومِ دوشِ حمام جنبش خزینه راه انداختیم حالا هم می توانیم جنبش ضد اینترنت راه بیندازیم. کاری ندارد.
ما می توانیم صبح تا شب علیه فضای مجازی حرف بزنیم و هم زمان خودمان در آن حضوری پُر رنگ داشته باشیم. هم آن را فیلتر کنیم و هم خودمان به ملت فیلتر شکن بفروشیم. فقط این وسط نمی دانیم با ایلان ماسک علیه ما علیه چه کنیم؟ اگر بزند و جدی جدی کاری کند که همه بتوانند بی زحمت فیلتر و فیلترشکن از اینترنت استفاده کنند چه باید کرد؟ شما هم یاد مقاله مهدی نصیری افتادید؟ بله. گرچه فرصت از کف رفته است اما اگر در این دقایق وقت اضافه کاری صورت دادید که هیچ. دست کم در شعار می توانید بگویید ما همان هایی بودیم که به بازی مضحک فیلتر شکن پایان دادیم اما اگر برادر ایلان ماسک به آن چه گفته است عمل کند دیگر حتی نمی توانید روغن ریخته را نذر دیگران کنید. حالا خود دانید و مملکتتان.