یک/ گروکشی در مدارس؛ خواهش زورمندانه!
️فعلا یک میلیون علی الحساب بدهید بعد بیایید کتاب فرزندتان را بگیرید!
واقعیتش نتوانستم واژه دیگری جز «گروکشی» برای این پیام -که توسط چند نفر از اولیا دانش آموزان به دستم رسیده-انتخاب کنم.
خلاصه متن را ببینید:
با سلام اولیای محترم احتراما استدعا داریم جهت پرداخت مشارکت خویش علی الحساب مبلغ یک میلیون تومان به شماره کارت…. مدرسه واریز نمایید.سپس رسید واریزی برای معاون مربوطه خانم …ارسال نمایید .روش پرداخت عابر بانک وهمراه بانک خود.سپس جهت دریافت کتاب درسی فرزندتان به مدرسه مراجعه نمایید.
در ابتدای مطلب نوشته شده «استدعا داریم». استدعا یعنی درخواست چیزی با فروتنی،یعنی خواهش حتی یعنی التماس!
با این حال در این متن می بینیم که اشاره شده ابتدا و تازه آن هم علی الحساب اولیا باید مبلغ یک میلیون تومان به حساب مدرسه واریز کنند و بعد با همراه داشتن رسید آن پرداختیِ علی الحساب برای دریافت کتاب مراجعه کنند؛ این کجایش استدعاست؟!
به زبان ساده این که اگر این یک میلیون را واریز نکنید در نتیجه برای دریافت کتاب هم به مدرسه تشریف نیاورید؛ این جز گروکشی، پس چیست؟
با این که دبیرکل انجمن اولیا و مربیان وزارت آموزش و پرورش گفته مشارکت مالی خانوادهها در مدارس داوطلبانه است و هیچ مدرسهای از نظر قانونی نمیتواند کمکهای مردمی را اجباری کند اما این مدل مشارکت اجباری در مدارس در نوع خود احتمالا نوبر به حساب می آید،نمی آید؟!
دو/ ماجرای دختر جوان و سپیدپوش خیابان قصردشت شیراز
تقریبا چهار سال است که آنجاست. دختر سابقا نوجوان و الان جوان ابتدای خیابان قصردشت شیراز را می گویم که معمولا مانتوی سفیدی می پوشد.
او که با هنر دستان توانایش امرار معاش می کند تا دست سازهایش بر دستان دختران دیگر خودنمایی کند و این چه خودنمایی زیبایی است؛هنر دختر هنرمندی بر دستان دختران دیگر.
دختر جوان سپیدپوش خیابان قصردشت -که حتی نامش را هم نمی دانم- ساده پوش و خوش برخورد است.
نبش کوچه یک خیابان قصردشت زمانی که خورشید ماموریتش تمام می شود او تازه ماموریتش آغاز می شود؛ ماموریتی برای امرار معاش با کاری آبرومندانه.
در گرما و سرما؛فرقی ندارد. او هر روز هست و هر روز دست سازهایش را روی پیاده رو می فروشد.
درود به او و درود به سایر دختران و زنان سرزمینمان که به واقع معنای از خودگذشتگی و معرفتند.
️ درود بر تو دختر با معرفت. درود بر شما دختران با معرفت…